5 نمونه رأی درباره فسخ نکاح

نمونه رأی شماره 1 درباره تأثیر سوختگی بدن زوجه بر فسخ نکاح
جزئیات رأی
شماره دادنامه قطعی: 9309984145000880
تاریخ صدور دادنامه: 1395/06/17
مرجع صادرکننده رأی: شعبه 19 دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده
آقای م. ح.ع. با وکالت آقای الف. ت. بطرفیت خانم م. ف.ن. بخواسته صدور حکم بر فسخ نکاح طرح دعوی کرده است بدین توضیح به دلالت سند ازدواج شماره 2529- 92/12/19 علقه زوجیت دایم برقرار است به اصطلاح عرفی زوجین عروسی نکرده اند و زوجه در منزل پدری سکونت دارد. اخیراً موکل متوجه گردیده است که زوجه از ناحیه زیر گردن دارای مشکل و عارضه پوستی است که امکان ایفای وظایف زناشوئی متعسر خواهد بود و موکل قبل از عقد نکاح و تا اخیراً متوجه قضیه نشده بود. از آنجائی که علت و منشأ ازدواج آسایش روحی و روانی ناشی از آن است و شرط صحت بدن از لحاظ پوستی در عقد تصریح شده باشد یا خیر و یا اینکه متبانیاً به آن واقع شده باشد از موارد و اعمال حق فسخ برای طرف دیگر خواهد بود تقاضای رسیدگی و طبق مواد 1123 و 1128 قانون مدنی ضمن تحقیق و بررسی و ارجاع و معرفی زوجه به پزشکی قانونی و احراز واقعیت امر ، صدور حکم بر فسخ نکاح موضوع سند ازدواج استنادی را با جبران کلیه خسارات قانونی استدعا دارم. پرونده جهت صلح و سازش به شورای حل اختلاف واحد یک صوفیان ارسال شد وکیل خواهان طی لایحه ای مرقوم داشته که امکان صلح و سازش موجود نیست تقاضای ارجاع پرونده را به دادگاه نموده است. طرفین و وکیل خواهان جهت صلح و سازش دعوت به حضور شدند لکن هیچ یک در شورای حل اختلاف حاضر نشدند لذا پرونده به دادگاه عمومی بخش صوفیان ارسال گردد. دادگاه بخش صوفیان طی دادنامه شماره 000769 مورخ 1393/11/15 با این استدلال «… با توجه به محتویات پرونده قطع نظر از ماهیت امر نظر به اینکه دعوای مطروحه راجع به انحلال نکاح می باشد و در این حوزه قضائی بخش دادگاه خانواده تشکیل نشده است علیهذا دادگاه با استناد به قسمت اخیر تبصره 2 ماده 1 قانون حمایت خانواده مصوب 1391 قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه خانواده تبریز صادر و اعلام می نماید. رأی صادره قطعی می باشد»; پرونده جهت رسیدگی به شعبه 26 دادگاه عمومی حقوقی تبریز ارجاع گردیده شعبه اخیرالذکر در تاریخ 1393/11/30 با این استدلال «نظر به اینکه در تبصره استنادی قبل از کلمه انحلال بر اصل نکاح نیز اشاره شده است لذا کلمه اصل پس از واژه نکاح توسط حرف عطف او ) به واژه انحلال نیز تسری داده میشود و رسیدگی به دعاوی مربوط به اصل انحلال نکاح را شامل می شود و نه دعاوی مربوط به انحلال نکاح را چرا که اگر اینگونه نباشد باید کلیه دعاوی مربوط به طلاق اعم از توافقی و ترافعی نیز در بخش مذکور مورد رسیدگی قرار نگیرد زیرا دعاوی مذکور نیز جزو دعاوی مربوط به انحلال نکاح است و رابطه زوجیت را منحل می نماید بنابراین دادگاه ضمن عدم پذیرش قرار عدم صلاحیت صادره از شعبه محترم اول دادگاه عمومی بخش صوفیان به لحاظ اینکه زوجین هر دو مقیم بخش مذکور می باشند خود را صالح به رسیدگی ندانسته و با استناد به مواد 11 و 27 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار عدم صلاحیت به اعتبار صلاحیت شعبه اول دادگاه عمومی بخش صوفیان صادر می نماید»; پرونده جهت رسیدگی به حل اختلاف به شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی ارجاع شعبه اخیر الذکر بموجب دادنامه شماره 3201647 – 93/12/19 با پذیرش استدلال دادگاه عمومی تبریز با اجازه حاصله از ماده 27 قانون آئین دادرسی مدنی به صلاحیت دادگاه عمومی بخش صوفیان حل اختلاف مینماید و رأی را قطعی اعلام کرده است. پرونده به شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی صوفیان ارسال گردید در جلسه 94/3/3 وکیل خواهان آقای الف. ت. اظهار داشته دعوی به شرح دادخواست تقدیمی است. خوانده در مقام دفاع اظهار داشته پوست دستم سوخته است سوختگی هم قابل سرایت نیست این موضوع را قبل از اجرای صیغه عقد نکاح به شوهرم نگفته بودم ولی پس از اجرای صیغه طلاق ( عضو ممیز : بنظر میرسد بجای کلمه نکاح واژه طلاق قید شده است ) موضوع سوختگی پوست دستم را فهمید و میداند در من پزشک متخصص گواهی کرده است که سوختگی پوستم سرایت کننده نمی باشد گواهی را جهت ضم در پرونده ارائه میدهم. در ضمن مقداری سوختگی در پهلویم نیز وجود دارد در کودکی سوخته ام ولی جایش باقیمانده است. در این حین وکیل خواهان اظهار داشتند درخواست میکنم زوجه جهت بررسی و معاینه و اعلام نظر در مورد قسمت های سوختگی بدنش به پزشکی قانونی معرفی شود. زیرا موکل بنده میگوید کلاً قسمت های بیشتر بدن زوجه سوخته است ناحیه شکم و پائین بدن همچنین پزشکی قانونی اعلام نمایند که عارضه پوستی وی بر اثر سوختگی است یا بیماری دیگری. در این حین خوانده اظهار داشتند من حاضرم به پزشکی قانونی معرفی شوم وی به پزشکی قانونی معرفی ، پزشکی قانونی طی نامه مورخ 94/3/5 مرقوم داشته : خانم م. ف. معاینه و مشاهده شد نامبرده دچار سوختگی قدیمی در قدام اندام فوقانی راست به میزان چهار صد (4%) در قدام سینه و شکم به میزان هشت درصد(8%) مجموعاً دوازده درصد می باشد و هیچگونه سرایتی نداشته و مشکل فرزند آوری ایجاد نمی نماید (ص32) در جلسه 94/4/21 نظریه پزشک قانونی قرائت شد وکیل خواهان اظهار داشته بنام خدا خوانده محترم دعوی ، دارای مشکل پوستی ناشی از سوختگی است که در قسمت سینه و قسمت فوقانی بدن است که هدف از ازدواج قصد تلمذذ میباشد که با عنایت به عارضه جسمی که خوانده دعوی در زمان عقد ازدواج آن را کتمان نموده است و با عنایت به اینکه طبق ماده 1128 قانون مدنی صفت صحت پوستی که عقد ازدواج متباین بر آن بوده است حق شرط فسخ را برای موکل فراهم ساخته است و موکل جاهل به موضوع بوده و اساساً می بایست این نکته توجه خوانده در زمان عقد ازدواج بیان میگردید فلذا موضوع از مصادیق ماده 1128 قانون مدنی است که صدور حکم بر فسخ نکاح فی مابین به جهت تحقق آن مورد استدعاست. ضمناً چون نظریه پزشکی قانونی در حد 12درصد است خواهشمند است از پزشکی قانونی میزان مساحت سوختگی در سینه و شکم و را جهت روشن شدن حقیقت در صورت مؤثر بودن در تصمیم دادگاه استعلام گردد و به عنوان نظریه تکمیلی اخذ گردد. خوانده اظهار داشتند در مورد نظریه پزشکی قانونی حرفی ندارم. حرف من این است که من مهریه و نفقه ام را از شوهرم میخواهم اگر توان پرداخت مهریه بصورت یکجا را ندارد بصورت قسطی پرداخت بکند.(ص38) پزشک قانونی سوختگی را 12 درصد نسبت به کل 4-1 بدن می باشد را اعلام کرده است (ص 41). شعبه اول دادگاه عمومی صوفیان قرار ارجاع امر به داوری را صادر کرده است. زوج ، آقای ع. ح.ع. را به عنوان داور خود معرفی کرده است زوجه ، آقای داور ف.ن. را به عنوان داور تعیین نموده است. داور زوجه به شرح صفحه 50 نظریه خود را ارائه داده است مفهوماً مرقوم داشته « زوج حاضر به حضور جلسه داوری نشد زوجه حاضر به صلح و سازش و شروع ادامه زندگی بدون قید و شرط می باشد »; (ص 50 ) داور زوج نیز به شرح صفحه 52 نظریه خود را تقدیم داشته است و در نهایت مرقوم داشته « بارها صحبت نمودم به نظراینجانب امکان زندگی مشترک مقدور نیست »; در جلسه 94/9/23 دادگاه خطاب به زوجین نموده به اینکه آیا پس از جاری شدن صیغه عقد نکاح با هم نزدیکی کرده اید ؟ زوجه اظهار داشتند با هم خوابیده ایم ولی شک دارم که دخول صورت گرفته است یا خیر ؟ درخواست به معرفی به پزشکی قانونی را دارم. زوج اظهار داشته ما نزدیکی نکرده ایم بین ما مواقعه صورت نگرفته است وکیل خواهان اظهار داشتند چنانچه زوجه به پزشکی قانونی معرفی شوند درخواست میکنم که تاریخ ازاله بکارت در صورت وقوع نزدیکی از پزشکی قانونی درخواست شود. زوجین اظهار داشتند زمان وقوع عقد نکاح حدود شش ماه با هم بودیم رفت و آمد داشتیم ولی از شهریور ماه سال 93 با هم نبوده ایم ( ص 55) پزشکی قانونی طی نامه شماره 5768-94/9/23 مرقوم داشته «روز دوشنبه ساعت 25 / 11 صبح ( از خانم م. ف.ن. معاینه بعمل آمد ) پرده بکارت از نوع حلقوی و بدون پارگی است علائم دخول از مهبل رؤیت نگردید »;(ص 59 ). سرانجام شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی صوفیان پس از یک سلسله رسیدگی بموجب دادنامه شماره 9409974145001034 مورخ 1394/9/30 چنین رأی صادر کرده است « رأی دادگاه : خواسته خواهان آقای م. ح.ع. فرزند ع. 29 ساله شغل کارگر مقیم روستای … بخش صوفیان ، با وکالت آقای الف. ت. فرزند ع. وکیل دادگستری 42 ساله مقیم تبریز بطرفیت خوانده خانم م. ف.ن. فرزند د. 32 ساله شغل خانه دار مقیم روستای نظر…توابع بخش صوفیا ، صدور حکم بر فسخ نکاح می باشد. بطور اجمال بدین شرح که حسب اعلام وکیل خواهان به دلالت سند ازدواج به شماره ترتیب … صادر شده از دفتر رسمی ثبت ازدواج شماره 215 صوفیان خوانده همسر قانونی موکل او می باشد در مورخ 1392/12/19 ازدواج دائم کرده اند. در نامزدی عرفی به سر می برند و تاکنون زندگی مشترک را آغاز نکرده اند. اخیراً موکل او متوجه شده اند که زوجه از ناحیه زیر گردن دارای عارضه پوستی هستند قبل از عقد نکاح متوجه قضیه نشده اند زوجه نیز حقیقت را قبل از جاری شدن صیغه نکاح بیان نکرده است از آنجا که علت و انگیزه اصلی از ازدواج آسایش روحی و روانی ناشی از آن است و شرط صحت بدن از لحاظ پوستی در عقد تصریح شده باشد یا خیر و یا این که عقد متبانیاً به آن واقع شده باشد از موارد اعمال حق فسخ برای طرف دیگر خواهد بود فلذا ضمن تحقیق و بررسی و ارجاع امر به پزشکی قانونی درخواست صدور حکم بر فسخ نکاح با جبران خسارات قانونی را داریم. با توجه به محتویات پرونده زوجه در جلسه مورخ 94/3/3 صراحتاً بیان داشته است که قبل از جاری شدن صیغه نکاح موضوع عارضه پوستی خویش را به زوج اعلام نکرده است حسب گواهی پزشکی قانونی که به شماره 94000268 ثبت شده است زوجه دچار سوختگی قدیمی در قدام اندام فوقانی راست و قدام سینه و شکم می باشد. همچنین حسب گواهی پزشکی قانونی به شماره … – 94/9/28 زوجه غیر مدخوله می باشد. نظر به اینکه علت و انگیزه اصلی در ازدواج ، تمتع جنسی طرفین ( زوجین ) از یکدیگر می باشد و با توجه به عارضه پوستی زوجه ، زوج حسب اعلام خودش تمایلی به نزدیکی با او ندارد و اصلاً حاضر به تشکیل زندگی مشترک نیست و شرط سالم بودن بدن طرفین هر چند در عقد نکاح تصریح نشود مورد درخواست طرفین بوده و واقع عقد نکاح متبانیاً بر وصف و صفت سالم بودن بدن طرفین واقع میشود. بنابراین دادگاه دعوای خواهان را موجه و وارد تشخیص داده به استناد ماده 1128 از قانون مدنی ماده 24 از قانون حمایت خانواده و ماده 519 از قانون آئین دادرسی مدنی حکم بر فسخ عقد نکاح واقع شده بین طرفین و محکومیت خوانده به پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل طبق تعرفه قانونی و مبلغ پرداخت شده به زوجه از بابت هزینه پزشکی قانونی به میزان یکصد هزار تومان در حق خواهان صادر و اعلام می کند. رأی صادر شده حضوری بوده ، ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی می باشد. و در صورت عدم درخواست تجدیدنظرخواهی ظرف همان مدت قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور می باشد»; خانم م. نظرلو طی دادخواست و لایحه پیوست به شرح منعکس در آن نسبت به دادنامه شماره 9409974145001034 مورخ 94/9/30 صادره از شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی صوفیان ، تجدیدنظرخواهی نموده و مفهوماً مرقوم داشته اولاً موارد فسخ نکاح را قانونگذار در ماده 1123 قانون مدنی بصورت دقیق مشخص کرده ثانیاً اساساً عقد نکاح دائم در سال 1392 جاری گردیده و دادخواست فسخ نکاح در سال 93 تقدیم شده یعنی پس از یک سال از تاریخ عقد دادخواست تقدیم گردیده ، در مدت یک سال بین فاصله عقد و تقدیم دادخواست مکرراً که عرفاً دوران نامزدی میگویند تماس گرفته و ایشان کاملاً از وضعیت بدن اینجانب پس از جاری شدن عقد مطلع شده و قبول نموده بنابراین قانوناً نمی تواند درخواست فسخ نکاح با علم و آگاهی کامل از وضعیت جسمانی اینجانب نمایند ثالثاً طبق گواهی پزشک قانونی مضبوط در پرونده دوازده در صد از کل بدن دچار سوختگی قدیمی شده که این میزان هیچ تأثیری در رابطه زناشوئی ندارد و بر خلاف ادعای خواهان بدوی موجب عدم آسایش روحی و روانی نمی شود. اینجانب کاملاً از هر حیث سالم بوده و سوختگی جزئی نیز قدیمی و اثرات آن از بین رفته و موجب فسخ نکاح نیست و اینجانب میتوانم تمام وظایف زندگی مشترک و زناشوئی را انجام دهم بنابراین از دادگاه محترم تجدیدنظر تقاضای فسخ دادنامه تجدیدنظرخواسته (عضو ممیز : منظور نقض است ) و صدور حکم به بطلان دعوی خواهان بدوی میشود. آقای م. ح.ع. با وکالت آقای الف. ت. لایحه جوابیه خود را به شرح صفحه 73 تقدیم داشته و مضموناً قید نموده الف – موکل از زمان متوجه شدن به موضوع عیب و مشکل جسمی از طریق دادگاه بخش صوفیان اقدام نموده بنابراین بحث فوریت در طرح دعوی رعایت شده است ب- دوازده در صد کل بدن در سینه تجدیدنظرخواه وسعت زیادی را شامل می شود بطوری که بدن در قسمت سینه و دیگر ناحیه دچار سوختگی شدید شده تا حدی که امکان التذاذ جنسی و زناشوئی که عقد نکاح متبانیاً بر آن است مقدور نیست بنابراین رأی دادگاه کاملاً با عنایت به تحقیقات بعمل آمده طبق موازین قانونی صادر گردیده لذا رد دعوی تجدیدنظرخواه را استدعا کرده است (ص 73 ) شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی بموجب شماره دادنامه 9409974123301686 مورخ 1394/12/16 چنین رأی صادر کرده است « رأی دادگاه : در خصوص تجدیدنظرخواهی خانم م. ف.ن. فرزند د. بطرفیت تجدیدنظرخوانده آقای م. ح.ع. فرزند ع. با وکالت آقای الف. ت.ص. وکیل پایه یک قوه قضائیه بخواسته اعتراض نسبت به دادنامه شماره 9409974145001034 موضوع پرونده کلاسه 940898 صادره از شعبه اول دادگاه محترم عمومی حقوقی بخش صوفیان که بموجب دادنامه مذکور راجع به فسخ نکاح درخواست زوج حکم بر فسخ نکاح صادر شده است دادگاه با عنایت به دادخواست تجدیدنظرخواه و محتویات پرونده و اینکه مورد اعلامی از موارد مصرح در ماده 1123 قانون مدنی نبوده دلایل و مدارکی که موجب اثبات این امر باشد که عقد متبانیاً بر صفت سالم بودن بدن طرفین منعقد گردیده در پرونده ملاحظه نمی شود لذا اعتراض تجدیدنظرخواه موجه تشخیص و به استناد مواد 348 و 358 قانون آئین دادرسی مدنی با نقض دادنامه معترض عنه حکم به رد دعوی زوج صادر و اعلام میگردد رأی صادره ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل فرجام خواهی در دیوان عالی محترم کشور می باشد»; این دادنامه (01686) یاد شده در تاریخ 94/12/19به آقای الف. ت.ص. وکیل زوج ابلاغ گردیده است که مشارالیه با وکالت از آقای م. ح.ع. طی دادخواستی به شرح مندرج در آن نسبت به دادنامه 9409974123301686 – 1394/12/17 صادره از شعبه 13دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی در تاریخ 94/12/25 فرجام خواهی کرده است. خانم م. ف. نیز لایحه جوابیه خود را تقدیم داشته است. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال جهت رسیدگی به شعبه 19 دیوان ارجاع شده است کلیه محتویات پرونده به هنگام شور قرائت میشود. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای عبدالرضا کریمی صحنه سرائی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده اجمالاً مبنی بر فرجام خواهی آقای م. ح.ع. با وکالت آقای الف. ترابی نسبت به دادنامه شماره 301686 صادره از شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
در خصوص فرجام خواهی آقای م. ح.ع. با وکالت آقای الف. ت. نسبت به دادنامه شماره 9409974123301686 مورخ 1394/12/17 صادره از شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی با توجه به کلیه محتویات پرونده چون فرجام خواه ایراد موجه و مؤثری که موجب نقض دادنامه فرجام خواسته شود ننموده و اصول و قواعد قانون آئین دادرسی مدنی نیز لحاظ شده و استنباط دادگاه از دلایل و مدارک ابرازی در پرونده خالی از اشکال است لذا نظر به مراتب فوق رأی فرجام خواسته ابرام و به استناد ماده 370 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی پرونده به دادگاه مربوطه اعاده میگردد.
مستشاران شعبه 19 دیوان عالی کشورعبدالرضا کریمی
صحنه سرائی حیدرعلی حیدری
منبع: سامانه ملی آرای قضایی
نمونه رأی شماره 2 درباره فوریت در فسخ نکاح
جزئیات رأی
شماره دادنامه قطعی:
تاریخ صدور دادنامه: 1401/06/22
مرجع صادرکننده رأی: شعبه … دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده
خلاصه جریان پرونده به این شرح است.که اقای م. ا. دادخواستی به طرفیت همسرش خانم ز. س. به خواسته فسخ نکاح تقدیم و در متن دادخواست وکیل او توضیح داده است.که موکل موجب سند رسمی نکاح مورخ ۹۹/۵/۲۳ همسر خوانده است.موکل پس از نکاح در رفت و امد خانوادگی در ماه های اول متوجه می شود. زوجه چند نوبت خودکشی و فرار از منزل داشته و بیماری زوحی و روانی دارد. به حدی که موجب جنون زوجه است.و او فاقد بکارت است.عقد نکاح بر اساس دوشیزه بودن زوجه و صحت و سلامتی جسمانی و روانی او منعقد می گردد. به جهت عدم صحت و سلامتی جسمانی و روانی و جنون زوجه تقاضای صدور حکم به فسخ نکاح را دارم. پرونده جهت رسیدگی به شعبه **ارجاع شده است.جلسه رسیدگی در مورخ ۴۰۰/۳/۴ با حضور وکیل خواهان تشکیل شده است.و دادگاه با توجه به مجهول المکان بودن زوجه دستور تجدید وقت رسیدگی را صادر نموده است.و دستور معرفی زوجه به پزشکی قانونی جهت بررسی وضعیت بکارت و جنون را صادر نموده است.وکیل زوج لایحه ای ارسال و مدارک و سوابق جنون ادواری پدر زوجه را به دادگاه ارائه و اعلام داشته که در بهمن ۱۳۹۹ صورتجلسه ای تنظیم و زوجه تحویل خانواده اش شده و زوجه که متوجه تقصیر و اشتباه خود می شود. مهریه را می بخشد که صورتجلسه ان پیوست است.دادگاه با توجه به استناد وکیل خواهان به شهادت شهود قرار استماع شهادت شهود را صادر نموده است.و در جلسه مورخ ۴۰۰/۱۰/۱ از گواهان خواهان تحقیق یکی از گواهان اظهار داشته خوانده به من گفت تحت نظر دکتر اعصاب و روان بوده ام و یکی از گواهان اظهار داشته مادر خوانده گفته است.دخترم سابقه خود زنی دارد. و او را پیش مشاور مغز و اعصاب برده اند خوانده در ان جلسه حاضر نشده است.زوج در ان جلسه اظهار داشته است. من در تاریخ ۹۹/۱۱/۱۲ با توجه به کارایی که در طول مدت زوجیت از خوانده دیدم تصمیم به فسخ نکاح گرفتم و دو روز بعد به وکیل زنگ زدم که می خواهم فسخ نکاح کنم وکیل اظهار داشته بله با من تماس گرفت و گفتم حق فسخ دارید دادگاه پس از استماع اظهارات گواهان و رسیدگی به دلایل خواهان ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه شماره ۵۴۳۲ – ۴۰۰ صرف نظر از اینکه اظهارات شهود موید جنون زوجه نمی باشد. و خواهان دلایل موثر و کافی که مثبت جنون زوجه باشد. به دادگاه ارائه ننموده است.با توجه به اینکه مطابق اظهارات خواهان و وکیل ایشان ، خواهان در رفت و امد خانوادگی در ماه های اول متوجه می شود. که زوجه وی چندین نوبت خودکشی نموده و چند نوبت فرار از منزل پدری داشته و دارای بیماری روحی و روانی می باشد. به حدی که موجب جنون زوجه می باشد. و همچنین نامبرده فاقد بکارت می باشد. و در تاریخ ۹۹/۱۱/۱۲ تصمیم به فسخ نکاح گرفته و وکیل ایشان به نامبرده متذکر شده است.که حق فسخ نکاح دارد. و این حق فوری می باشد. اما چون حسب اظهارخواهان ، نامبرده قصد داشته مشکل را دوستانه و از طریق طلاق توافقی حل نماید. و همچنین مشکل در پرداخت حق الوکاله وکیل داشته اقدام به طرح دعوی نکرده است.و چند ماه بعد طرح دعوی نموده است.که به لحاظ اینکه خواهان علم به حق فسخ و فوریت ان داشته لکن بعد از اطلاع از موجب فسخ به صورت فوری اقدام به فسخ نکاح نکرده ، مطابق ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی خیار او ساقط شده است.لذا خواسته خواهان را غیر موجه تشخیص و حکم به بطلان دعوی وی صادر نموده است.
این رای مورد اعتراض زوج قرار گرفته و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض او به شعبه *ارجاع شده است.و دادگاه تجدید نظر در جلسه مورخ ۲۰/۲/۴۰۱ اظهارات طرفین را استماع نموده و وکیل زوج اظهار داشته خوانده چندین نوبت در خانه پدری موکل اقدام به شکستن شیشه و تخریب و اقدامات جنون امیز نموده و بر همین اساس به موجب صورتجلسه ای در شهریور ۱۳۹۹ حقوق مالی خود را بذل نموده است.زوجه پاسخ داده قبول ندارم. چون همسایه بودیم مدت چهار سال قبل از عقد با یکدیگر رفت و امد داشتیم تعادل روحی را قبول ندارم. به حدی به من شاکی بود که من را عصبانی کرده است.دادگاه پس از استماع اظهارات طرفین ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه شماره ۹۷۷۸ – ۴۰۱ تجدیدنظرخواهی زوج را وارد ندانسته دادگاه نظر به استماع اظهارات زوجین و اینکه اقدام دادگاه بدوی مقرون به واقع و مباینتی با موازین قانونی و شرعی ندارد. و اینکه ایراد موجهی به دادنامه که موجبات نقض و بی اعتباری ان را فراهم کند ابراز نشده است.و لحاظ سایر قرائن و *مستندا به ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظرخواسته عینا تایید نموده است
این رای در تاریخ 1401/۳/۱ به طرفین ابلاغ و وکیل زوج در تاریخ 1401/3/11 نسبت به ان فرجام خواهی نموده است.و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض او به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است.لایحه فرجام خواهی او هنگام شور قرائت میگردد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
عقد ازدواج در مرداد ۱۳۹۹ با مهریه ۲۰۰ قطعه سکه تمام بهار ازادی منعقد شده است.زوج به علت تدلیس در عقد تصمیم به انحلال عقد گرفته است.و در اردیبهشت ۱۴۰۰ دادخواست فسخ نکاح را تقدیم نموده است.دادگاه موجبات قانونی برای فسخ عقد را احراز ننموده و برهمین اساس حکم به بطلان دعوی زوج صادر نموده است.فرجام خواهی وکیل زوج با هیچ یک از جهات ماده ۳۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی انطباق ندارد. و ایراد و اشکال موثری بر نحوه رسیدگی و توجه به دلایل و رعایت اصول و قواعد دادرسی در پرونده مشاهده نمی گردد. هیات شعبه مستندا به ماده ۳۷۰ همان قانون رای فرجام خواسته (دادنامه شماره ۹۷۷۸ – ۴۰۱ صادره از شعبه *) را ابرام می نماید.
منبع: سامانه ملی آرای قضایی
نمونه رأی شماره 3 درباره شرط فسخ نکاح به علت تخلف از شرط صفت
جزئیات رأی
شماره دادنامه قطعی: 9309982210100739
تاریخ صدور دادنامه: 1394/05/17
مرجع صادرکننده رأی: شعبه 26 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
رأی دادگاه بدوی
در خصوص دعوی آقای م. ع. به طرفیت خانم ع. ق. با وکالت بعدی خانم ح. خ. به خواسته صدور حکم به اعلام و تایید فسخ عقد نکاح دائم فیمابین به این توضیح که خواهان مدعی است در تاریخ 1393/6/6خوانده را به عقد نکاح دائمی خود درآورده است و بعد از عقد متوجه شده است ایشان بعلت بیماری شدید تشنج و اعصاب و روان دارد و دارو مصرف می کند و این موضوع را از وی پنهان کرده اند تا اینکه مدتی بعد از عقد که برای خرید داروی وی به داروخانه مراجعه کرده است با پرسش از متصدی داروخانه از موضوع مطلع و از والدین وی سوال نموده و پس از آن پرونده پزشکی وی را به پزشک ارائه داده که بیماری وی را تائید کرده اند وکیل خوانده در دفاع اظهار داشته است که زوجین قبل از انعقاد عقد نکاح دائم، مدتی نیز عقد موقت، محرم شده بودند و خواهان از پرونده پزشکی زوجه اطلاع داشته است و مادر زوجه قبل از عقد تلفنی بیماری خوانده را به خواهان اطلاع داده است و گفته اند که خوانده قرص ضد تشنج استفاده میکند و خود زوجه نیز موضوع را به خواهان اطلاع داده است لذا عیب مخفی نبوده است ضمن اینکه خوانده صرع ندارد و با دارو بیماری خود را کنترل می کند . طرفین جهت اثبات ادعای خود به شهادت شهود استناد کرده اند که دراین میان مادر زوجه اظهار داشته که (( خودم قبل از عقد خواهان را به منزل دعوت کردم و به وی گفتم که فرزندم وقتی سه ساله بوده تشنج کرده و الان قرص میخورد و با مصرف این دارو هیچ مشکلی ندارد … )) و دو شاهد دیگر خوانده نیز به اطلاع خواهان از موضوع به واسطه گفتار مادر زوجه و خواهر زوجه گواهی داده اند اما شهود خواهان که از ابتدا در جریان ازدواج ایشان بوده اند اظهار داشته اند که در جریان خواستگاری و عقد موضوع بیماری زوجه مطرح نشده است . دادگاه نظریه پزشکی قانونی را نیز اخذ نموده که برابر آن اظهار داشته اند (( حسب مدارک ارائه شده نامبرده ( زوجه ) از تیرماه 1389 به علت بیماری تشنج تحت درمان دارویی بوده است و حسب نظر پزشک معالج نامبرده مبتلا به صرع با علت نامشخص میباشد که با درمان داروئی تحت کنترل است و داروهای مصرفی منعی جهت بارداری و شیردهی وی در آینده نخواهد داشت… )) که ایرادی از سوی طرفین به نظریه پزشکی مذکور وارد نگردید اما دادگاه با توجه به مجموع مراتب فوق و نظربه اینکه آنچه در ماده 1128 قانون مدنی مقرر گردیده است که هرگاه دریکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیاً برآن واقع شده باشد اما منظور قانگذار دراین ماده از شرط و صفتی که عقد متبانیاً برآن واقع شده است نمی تواند هر شرط و صفت حایز اهمیت برای طرفین باشد بلکه به اقتضای ماهیت عقد نکاح، شرط و صفتی مد نظر است که فقدان آن در روابط زوجیت یا زالد و ولد اختلال ایجاد کند و برداشت غیر از این از ماده 1128 مذکور برخلاف اصل لزوم عقد نکاح و محدود نبودن شرط و صفت مندرج در ماده مذکور به معیار مذکور ، موجب تزلزل در عقد نکاح می گردد و چون در ما نحن فیه برفرض عدم اطلاع زوج از وجود بیماری خوانده چون برابر نظریه پزشکی قانونی بیماری زوجه با درمان داروئی تحت کنترل است و داروهای مصرفی منعی جهت بارداری و شیردهی وی در آینده نخواهد داشت)) لذا بیماری مذکور در روابط بین زوجین و زناشوئی و زالد و ولد اختلال ایجاد نمیکند و بنابراین نمی تواند مشمول وصف مقصود در ماده 1128 قانون مدنی باشد لذا دادگاه دعوی خواهان را وارد ندانسته و مستنداً به ماده 197 قانون آئین دادرسی مدنی و اصل لزوم عقود حکم به بطلان دعوی خواهان صادر می کند این حکم حضوری بوده و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی در دادگاه تجدید نظر استان تهران و سپس ظرف بیست روز قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.
رأی دادگاه تجدیدنظر استان
در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای م. ع. به طرفیت خانم ع. ق. با وکالت خانم ح. خ. از دادنامه شماره 940232-1394/3/10 صادره از شعبه محترم 1 دادگاه حقوقی دماوند که به موجب آن حکم به بطلان دعوی خواهان بدوی تجدیدنظرخواه در مورد فسخ عقد نکاح دائم فیمابین زوجین بشرح توضیحات داده شده در دادنامه موصوف صادر شده است وارد نمی باشد و زیرا رای بر اساس مقررات و موازین قانونی صادر شده و ایراد شکلی و ماهوی به آن وارد نیست و استدلال محکمه محترم بدوی و نیز مستندات آن صحیح می باشد و تجدیدنظرخواه دلیلی که موجبات نقض یا بی اعتباری دادنامه را فراهم نماید ارائه ننموده لذا بنا به مراتب دادگاه مستندا به قسمت اخیر ماده 358 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی 1379/1/21 ضمن رد اعتراض معترض دادنامه معترض عنه را عینا تایید می نماید رای دادگاه به موجب مواد 368-397 از قانون فوق الذکر ظرف 20 روز از تاریخ ابلاغ قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور می باشد.
منبع: سامانه ملی آرای قضایی
نمونه رأی شماره 4 درباره اعراض از حق فسخ نکاح
جزئیات رأی
شماره دادنامه قطعی: 9309984430100816
تاریخ صدور دادنامه: 1395/01/28
مرجع صادرکننده رأی: شعبه 16 دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده
آقای ر. ف. به وکالت از خانم س. ف. فرزند ح. در تاریخ 93/12/24 دادخواستی به طرفیت آقای س. م. فرزند سید ح. تقدیم که به شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی تکاب ارجاع و به موجب متن دادخواست مزبور چنین توضیح داده است که نامبرده در مورخه 92/9/1 با خوانده عقد نکاح دائم منعقد نموده است که مدتی است با توجه به رفتارها و اظهارات خوانده متوجه ابتلای ایشان به بیماری های جب و عنن شده است که مسلماً این بیماری ، شروع زندگی مشترک را غیر ممکن می سازد فلذا نظر به اینکه به صراحت ماده 1122 قانون مدنی که عنن را از موارد فسخ اعلام نموده با عنایت به اولویت عرفی جب که روایات، فسخ در مورد آن را نسبت به فسخ به سبب خصی بودن و عفن از اولویت بیشتری می داند ، و به نحو اولی فسخ نکاح قبل از ازدواج دراین حالات بین فقها شریک امر مسلم است و همچنین با توجه به قاعده لاضرر امکان شروع زندگی مشترک برای موکله غیرممکن می سازد ضمن تقاضای ارجاع خوانده به پزشکی قانونی ، رسیدگی و صدور حکم به فسخ نکاح منعقده ما بین موکله و خوانده و اعلام آن مورد استدعاست ضمیمه دادخواست تقدیمی علاوه بر برگ وکالتنامه وکیل کپی مصدق رونوشت سند ازدواج دفتر رسمی ثبت و ازدواج و طلاق شماره 3 تکاب می باشد ، دستور تعیین وقت رسیدگی و دعوت طرفین و ارسال نسخه ثانی دادخواست داده شده در تاریخ 94/2/13 تشکیل گردیده لایحه خواهان ضمیمه شده است وکیل خواهان در جلسه حاضر گردیده لکن خوانده حاضر نشده اظهارات وکیل خواهان به شرح صورتجلسه تنظیمی منعکس گردیده است دادگاه دستور معرفی خوانده به پزشکی قانونی صادر نموده ، لایحه خوانده در تاریخ 94/2/31 تقدیم که ثبت و پیوست شده است و اعلام نموده همسرم قبلاً در پرونده دیگری به بهانه صرع دادخواست فسخ نکاح داده بود که به پزشکی قانونی معرفی و متحمل هزینه شده ام ، لیکن دادنامه های قبلی مبنی بر حکم به رد اعتراض فسخ نکاح به دلیل ابتلا زوج به بیماری صرع صادره از شعبه اول دادگاه حقوقی تکاب که به تایید دادگاه تجدید نظر استان رسیده درپرونده مضبوط شده است (ضمیمه لایحه تقدیم خواهان) زوجین جهت اخذ نامه معرفی به پزشکی قانونی مراجعه و زوج طی نامه ای به پزشکی قانونی معرفی گردیده است پاسخ پزشکی قانونی شهرستان ارومیه مبنی بر اینکه نعوظ آلت تناسلی نامبرده برای اعمال زناشویی کافی نمی باشد ارائه شده است و در ادامه آن قید شده حاضر به بررسی های تکمیلی تر در خصوص مشخص شدن علت و برنامه درمانی احتمالی آن نشد جلسه مورخ 94/6/2 دادگاه خوانده در دادگاه حاضر و ا ظهار نموده من و خواهان در تاریخ 92/9/1 عقد نموده و نامزد هستیم از آن موقع تاکنون هیچ وقت با وی خلوت ننموده ام و هرگز با وی رابطه زناشویی نداشته ام و من نظریه پزشکی قانونی را قبول ندارم و طرف من نفوذ کرده مجدداً دادگاه وی را به پزشکی قانونی استان جهت معرفی به کمیسیون پزشکی معرفی نموده است و لی با عدم مراجعه ضمن اعاده پاکت حاوی معرفی نامه مذکور و ضبط در پرونده طی لایحه عدم مراجعه خود را به پزشکی قانونی استان اعلام نموده است و مجدداً کپی دادنامه های قبلی را ارائه و ضمیمه نموده است دادگاه ختم رسیدگی را علام و در مورخ 94/8/5 مبادرت به صدور به شرح دادنامه شماره 94/00515 نموده است که طی آن چنین مقرر گردید.((… نظر به اینکه حسب ماده 1131 قانون مدنی شرط تحقق فسخ، اعمال حق مذکور به صورت فوری است و در صورت عدم اقدام فوری خیار ساقط می شود لذا با توجه به اینکه اظهارات وکیل خواهان حاکی از اطلاع موکلش از بیماری خوانده لکن در این خصوص اقدامی ننموده و اقدام به تقدیم دادخواست مبنی بر فسخ نکاح براساس ادعای ابتلاء خوانده به بیماری صرع نموده اند که بر طبق رای مورخ 93/6/25 رد شده است و بعد از فاصله طولانی در تاریخ 1393/12/24 دعوای پرونده حاضر را اقامه نموده اند لذا با فرض صحت ادعای خواهان به جهت عدم رعایت شرایط ماده مذکور خواسته قابل پذیرش نبوده مستنداً به ماده فوق حکم بر بطلان دعوی صادر و اعلام می گردد …))از این رای در مهلت 20 روزه برای تجدید نظر خواهی اعتراضی به عمل نیامده و پس از انقضاء رای مذکور در فرجه بیست روز بعدی (40 روز) اعتراض و تقاضای فرجام خواهی شده است ابتدا پرونده به اشتباه به دادگاه تجدید نظر ارسال و به شعبه 5 دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارجاع که شعبه مذکور طی شرحی پرونده را اعاده و به دیوان ارسال و به این شعبه ارجاع شده است مفاد لایحه فرجام خواهی وکیل فرجام خواه و پاسخ د فاعیه فرجام خوانده به همراه گزارش فوق در هنگام شور قرائت می گردد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
نظر به گواهی پزشکی قانونی شهرستان ارومیه که به موجب آن وجود بیماری عدم کفایت نعوظ برای اعمال زناشوئی گواهی شده است و حسب اعلام زوج برای بررسی های تکمیلی و هم چنین مراجعه به کمیسیون پزشکی قانونی و تعیین علت و برنامه درمان احتمالی علیرغم معرفی وی توسط دادگاه حاضر نگردیده و حسب اظهار وی در جلسه مورخ 94/6/2 تاکنون هیچ وقت با زوجه خلوت ننموده و هرگز با وی رابطه زناشویی نداشته است تا علم و اطلاع زوجه از وجود بیماری و داشتن حق فسخ و فوریت آن ثابت شود و دلیلی نیز بر سلامت و نیز علم و اطلاع زوجه از وجودبیماری و علم و اطلاع زوج از داشتن حق مذکور و لزوم فوریت در اعمال آن ارائه و اقامه نگردیده است . با عنایت به اینکه براساس محتویات پرونده از جمله گواهی مذکور وجود بیماری عدم توانایی جنسی ظاهراً ثابت است و دلیلی بر ساقط شدن آن ارائه نشده و توجهاً به اینکه مطابق ماده 1131 قانون مدنی خیار فسخ در صورتی ساقط می شود که صاحب حق علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد هر چند مدتی از زمان عقد و طرح دعوای قبلی گذشته ولی چون دلیلی بر داشتن علم و اطلاع زوجه به حق فسخ بابت بیماری غبن و نیز فوریت آن ارائه نگردیده ، لازم است دادگاه در این خصوص تحقیق لازم را از طرفین انجام و در صورتیکه زوج حاضر به مراجعه به کمیسیون پزشکی قانونی جهت اعلام امکان درمان و یا صحت و سلامت خود نگردید ، دادگاه براساس محتویات پرونده اظهار نظر نماید لذا باستناد بند 5 ماده 371 و بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض رای معترض عنه پرونده جهت ادامه رسیدگی و انجام تحقیقات تکمیلی به دادگاه صادر کننده رای ارجاع می گردد.
منبع: سامانه ملی آرای قضایی
نمونه رأی شماره 5 درباره تأثیر تأهل زوج بر فسخ نکاح
جزئیات رأی
شماره دادنامه قطعی: 9309982164801878
تاریخ صدور دادنامه: 1395/03/08
مرجع صادرکننده رأی: شعبه 47 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
رأی دادگاه بدوی
درباره دعوی خانم م. چ. شغل وکیل دادگستری ؛به طرفیت آقای ع.الف. م. شغل وکیل دادگستری به خواسته فسخ نکاح دائم، با این ادعا که ؛ خواهان می گوید: در 92/2/11 به عقد زوجیت خوانده درامده و عقد ازدواج تصریحا و متباینا بر تجرد زوج بوده اینک فریب در ازدواج به سبب نکاح موقت با خانم دیگری ثابت شده است . در نهایت دادنامه 735/94 شعبه 5 دادگاه تجدید نظر استان در مقام اعاده دادرسی از رای 1353/93 شعبه 14 تجدید نظر تهران در راستای تجدید نظر خواهی از دادنامه 1161 دادگاه عمومی تهران مستند ادعای زوجه است. خواهان لوایح مبسوطی ارائه و خوانده هم در پاسخ های تفصیلی جواب داده است . خوانده اجمالا در دفاع از خود ضمن انکار شرط صریح تجرد یا تبانی در آن می گوید: با خواهان حتی قبل ازدواج سالیان متعدد همکاری کاری در حرفه وکالت داشته ، وی از عقد قبلی نکاح موقت اجمالا مطلع بوده ضمن آنکه خوانده افزوده در زمان عقد زوجیت با خواهان رابطه عقد موقت نداشته ، النهایه آنرا( پس از اتمام یا بذل مدت نکاح موقت قبل از ازدواج با خواهان)، واقعه جدیدی تلقی می کنم. از طرفی خواهان دارای وکالت در طلاق و اختیار برهم زدن رابطه زوجیت می باشد لیکن بر پایان دادن به نکاح فقط از طریق فسخ به دلیل تخلف از شرط تجرد اصرار دارد . دادگاه در اولین رای غیابی بی اثر شده خود بر فسخ نظر داشته لیکن پس از رسیدگی مجدد واخواهی وصدور قرار رد دعوی وتجدیدنظر خواهی ونقص آن با اعاده دادرسی در پرونده کیفری مجددا با تحقیقات ومطالبه لوایح زوجین وصرف نظر از اینکه و تحقیقات و مطالعه لوایح زوجین وصرف نظر از اینکه؛ خواهان حق طلاق دارد و می تواند در صورت کراهت در زندگی با استفاده از این اختیار با دریافت همه حقوق به رابطه زوجیت به راحتی پایان دهد و انتخاب گزینه فسخ و سال ها معطلی در دادگاه ها وجهی نداشته است و صرف نظر از اینکه خیار فسخ فوری بوده و آیا زوجه به موقع اقدام نموده یا خیر ؟ اینک اصولا؛ با وصف صدور رای 735/94 شعبه 5 دادگاه محترم تجدیدنظر در احراز فریب در نکاح و استناد شاکیه به آن ، این دادنامه ملازمه ایی با دعوی حقوقی فسخ نکاح نداشته و موضوع الزام به تبعیت از رای کیفری در اینجا متصور نیست (صرف نظر از احتمال حق طرح دعوی خسارت ). دوم آنکه؛ تدلیس به هنگام فقدان وصف کمال یا اشتراط کمال در عقد تصریحا یا متباینا بوده و این عنصر حقوقی و صدق وصف کمال درباره زوج محرز نمی شود؛ به عبارت دیگر عیبی سبب فسخ است که فقد کمال در موصوف و عیبی در فاقد محسوب شود و این مورد از این قبیل را نتوان احراز و اصطیاد نمود ؛ النهایه با توجه به ضرورت تفسیر مضییق در موارد فسخ نکاح اینک شبهه خروج رابطه زوجیت خواهان از تحت عام همچنان مطرح و با شک در خروج از عنوان عام همواره اصل التزام رابطه زوجیت و ضرورت استحکام خانواده در عمومیت خود باقی بوده خروج از تحت عام منتفی است (شبهه خروج مصداق از تحت دایره عام). دادگاه(ضمن توصیه به خواهان در سازش ویا اعمال حق طلاق خود و رهایی از وضع کراهتی مورد ادعا) با توجه به تحلیل پیش گفته و عدم احراز عناصر فسخ نکاح به استناد مواد 1102-1128 قانون مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان را صادر و اعلام می دارد این رای حضوری بوده ظرف بیست روز از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در دادگاه های محترم تجدید نظر استان تهران است.
رأی دادگاه تجدیدنظر استان
تجدید نظر خواهی خانم م. چ. بطرفیت آقای ع.الف. م. نسبت به رأی موضوع دادنامه شماره 2091 مورخ 94/11/07 صادره از شعبه 275 دادگاه عمومی خانواده حقوقی که بررد درخواست فسخ نکاح فی ما بین تجدید نظر خواه و تجدید نظر خوانده اشعار دارد به نظر وارد است زیرا با وجود محکومیت قطعی کیفری تجدید نظر خوانده به اتهام فریب در ازدواج مشخص است که تجدید نظر خوانده در زمان عقد با تجدید نظر خواه ، متاهل و فاقد وصف تجرد مورد نظر تجدید نظر خواه بوده است ومتاهل بودن خود را کتمان نموده است لذا با نقض دادنامه بدوی مستندا” به ماده 18 قانون آیین دادرسی کیفری سال 94 و ماده 1128 قانون مدنی حکم به فسخ نکاح ناشی از تدلیس فی ما بین تجدید نظر خواه و تجدید نظر خوانده صادر و اعلام میدارد این رأی ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل رسیدگی فرجامی در دیوان عالی کشور است.
منبع: سامانه ملی آرای قضایی
به منظور آشنایی با چگونگی و مراحل فسخ نکاح می توانید مقاله «راهنمای کامل فسخ نکاح + نمونه دادخواست» را در وب سایت وکیل سوال مطالعه نمایید.
دپارتمان تخصصی حقوقی وکیل سوال
در مجموعه حقوقی وکیل سوال با مدیریت خانم ام البنین تنکابنی رضایی، شما همیشه به آخرین قوانین و مقررات دسترسی دارید و می توانید از مقالات تخصصی نوشته شده توسط وکلای باتجربه استفاده کنید. این مقالات به زبان ساده و کاربردی، شما را با جنبه های مختلف حقوقی، مالی و کیفری آشنا می کنند. برای اطلاع از جدیدترین تغییرات قانونی و مطالعه مقالات به روز، کافی است به وبسایت ما مراجعه کنید و با اطلاعات کامل، تصمیم های حقوقی بهتری بگیرید.
وکیل سوال، همراه شما در مسیر عدالت